ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ما کاشفِ حقایق عُریانایم!
آیینه های کوژِ خدایانایم
سَر خوردگانِ ترس از عصیانایم
در حالِ نقدِ نسیه ی پایانایم!
مشتاقِ باز یافت، نه با تفکیک!
با دستگاه های اُتوماتیک
در حقّ نسل ما پدری کردند!!
نوشابه را کمی تَگری کردند
تختِ نخواب را فنری کردند
خالیِ خانه را حَشَری کردند
در آستانه ی کبدِ چربایم
با شرق آشنا شده از غربایم!!!
از دوغ با عصاره ی کاکوتی
کنسروهای فاسدِ در قوطی...
از لات های لُمپن نا لوتی
تا مغزهای کوچک ماموتی
بی کفش های تازه ی خیلی خاص:
محصول کارخانه ی آدیداس
بازندگان بازی زوووو بودند
در نقشِ خاله، عمّه، عمو بودند
توو دل برو شبیه هلو بودند
پُر پشم و پیل، تاجرِ مو بودند
گفتند از معابد شائولین
آرام با ملاحظه، پاورچین
نزدیک وقت یائسگی هستند
از درد استخوان و کمر خستَهند
غمگین شدی که رفته یِ از دستاند،
انگار لوله های تو را بستند!!!
این چار خط سروده که چیزی نیست
شمشیرِ آبدیده ی تیزی نیست!...
زهرا موسی پور فومنی