ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شده ام منتظر آمدنش هر شب و روز
او نمی داند از این حال و هوایم چیزی
کاش حدسی بزند یا که بفهمد ناگاه
راز این چهره ی باران زده ی پاییزی
تشنگی نیست فقط مختص آب و لب ها
می شود از جهتی، تشنه ی یڪ انسان بود
می شود دور شد از خویش و در او جریان یافت
خواب را از سر چشمان تو یک عمر ربود
وقتِ آن است که در پنجره فریاد زنم
تا به گوشش برسد آن چه که در دل دارم
یا که بر قاصدکی فوت کنم حسّم را
که برد جانب او زمزمه ی اشعارم
آه_ قلبم چه تپش های عجیبی دارد
لحظه هایی که هوایش به سرم می آید
عشق او شور و شری ریخته در احساسم
بی قراری مرا، بودنِ او می باید
زهرا موسی پور
www.shereno.com
خیلی ممنون از وب سایت خوبتون وبتون خیلی عالیه موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره
96518