ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به تو گفتم دل من گیر سه پیچم داده
که تصاحب کنم آهوی دو چشمانت را
و تو با خنده از این حرف گذشتی آن روز
که به قصد زدنم، تیز کنی خنجر برّانت را
دل تو سنگ تر از سنگ شد و گم کردی
خودت و حسّ قشنگی که برایم تک بود
و نگفتی نفسم بی نفست می میرد
که همه زندگی ات خواب وخیال و شک بود
به من و این همه احساس خیانت کردی
و درِ عاطفه ات را به نگاهم بستی
که پر از واژه ی اندوه شوند اشعارم
تا به شادی نکِشم بر سر و رو شان دستی
تو که رفتی، من و این پنجره تنها ماندیم
و درِ خانه به روی احدی باز نشد
شب و روزم سپری شد به تأسف خوردن
که چرا هیچ کسی محرم این راز نشد...
زهرا موسی پور
www.shereno.com