زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

نه نه جان

پلِه پاتیل پِنوره آتشی سر


ویزَه قاتق رِچ آکردیره امْ وَر

مَدَرسَه کو اومینَه خردَ خالِن

کو هَردِه را بومونْن اشته یاوَر 

#زهرا_موسی_پور

ترجمه دوبیتی تالشی:
قابلمه ی برنج را روی آتش گذاشتی.
از یک طرف هم فسنجان درست کردی.
بچه ها که از مدرسه آمدند
برای خوردن کمک حالت خواهند شد! (زحمت ها همیشه به پای تو بود مادر)

لَج

تنها شدنم با رفتنت
حتمی ست
که می دانم هیچ کس
از هیچ کجا
آرامم نمی کند.
_چون خودم نمی خواهم._
بی تفاوتی عجیبی
در من رخنه کرده!
شاید با رفتنت،
حسّ نیز از من
کوچیده است.

آن طرف تر
کنار پنجره
چشم هایم را
به آفتاب هم بروز نمی دهم
که مبادا خیال کند
به او نیاز دارم.

اینجا خدا هم غم دارد
که کاش مرا از دنده ی لج
نمی آفرید!
اما او هم کاری از دستش
بر نمی آید.
خود کرده را تدبیر نیست.

#زهرا_موسی_پور

موج سواری

هر چند که در شناگری استادی

اما وسطِ حوض لجن افتادی

با حادثه ها، موج سواری کردن

دیگر شده در ترانه هایت عادی!

#زهرا_موسی_پور

مدیونی...

همه ی نَقْب هایی که
افکار من به نقطه نقطه ی
هیچ کدام از حواس پنج گانه ات نزده اند را
به من مدیونی.
خواستمت که بمانی
و تو نشنیدی در ازدحام
آن همه صدا، نجوای همگرای تار های صوتی ام را که هجا های نامت
ریخت تو را در من و 
پر شدم از تویی که نبود.
آمدی که ته مانده هایت را از عمق من بروبی؟
امّا من تو را با یکان یکان سلول های تنم آمیخته ام.
با این همه، جبری در کار نیست،
رفتن و ماندنت دست خودت.
بمانی خوب می شود این زن.
برَوی در خود می میرد...
آرام و بی صدا!

#زهرا_موسی_پور (بداهه)

مدیونی...

همه ی نَقْب هایی که
افکار من به نقطه نقطه ی
هیچ کدام از حواس پنج گانه ات نزده اند را
به من مدیونی.
خواستمت که بمانی
و تو نشنیدی در ازدحام
آن همه صدا، نجوای همگرای تار های صوتی ام را که هجا های نامت
ریخت تو را در من و 
پر شدم از تویی که نبود.
آمدی که ته مانده هایت را از عمق من بروبی؟
امّا من تو را با یکان یکان سلول های تنم آمیخته ام.
با این همه، جبری در کار نیست،
رفتن و ماندنت دست خودت.
بمانی خوب می شود این زن.
برَوی در خود می میرد...
آرام و بی صدا!

#زهرا_موسی_پور (بداهه)

تبِ نقد

یک شعر به شیوه ی کلاسیک بگو

حتّی شده تک بیت ولی شیک بگو

قبل از تبِ نقد و آن همه حرّافی

یک جمله کـــــمی به شعر نزدیک بگو!!

#زهرا_موسی_پور


قبلاً...

موهای مرا شانه نکردی دیشب
بوسی نگرفتی، شده حتّی از لب
خوابیدی و من دوباره یادم افتاد
قبلا بغلم هلاک بودی از تب

#زهرا_موسی_پور


قبلاً...

موهای مرا شانه نکردی دیشب
بوسی نگرفتی، شده حتّی از لب
خوابیدی و من دوباره یادم افتاد
قبلا بغلم هلاک بودی از تب

#زهرا_موسی_پور


بداهه (غزل)

غزل با مطلع غزلی از فاضل نظری:

"شور دیدارت اگر شعله به دل ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد"

اشتیاقی که در این سینه ی زخمی مخفی ست
می تواند که سرک تا ته دنیا بکشد

سرزنش می شوم از سوی هزاران عاقل
که دلم از تو و عشقت قدمی پا بکشد

هر شبم با تو سحر می شود و می دانی
بی تو هرگز نتواند که به فردا بکشد

در تلاشم که خیال تو حقیقت یابد
حق من نیست که این قصه به رویا بکشد

با خدا حرف زدم پشت دری بسته که او
شاید از عاطفه دستی به سر ما بکشد

آدم از سهم بهشتش زد و فانی شد تا
دست خود را به تن مرمر حوا بکشد

من هم از سهم خودم می گذرم تا عشقت
هدفم را به رخ مردم دنیا بکشد

#زهرا_موسی_پور(بداهه)

تی چومان

تره خاطر آیه تی دیل می شین بو


می ورجه تی چومان سرجا نیشین بو


هَتو عطر و بوتر کی جه تی اَمه


مِره بختر جی ای باغ میشین بو


#زهرا_موسی_پور


☆ترجمه ی دو بیتی گیلکی:


یادت می آید که قلبت متعلق به من بود؟

چشم های تو برای من با ارزش بود.

بوهای خوشی که از تو استشمام می کردم

برایم بهتر و خوشایند تر از بنفشه زار بود.

اصرار نکن

اصرار نکن دوباره عاشق بشوم
جایی که دروغ، زنده و آزاد ست
تصویر و صدای شاعران ممنوع و
تحریم رسانه، ایده ی بیداد ست

شهری که به فقر مُزمنی تن داده
در سایه ی ممتد خیانت کاران
با طیف وسیعِ عاملان فحشا
از هر رده تا خواص و سَردمداران

اسباب شکنجه ی حقیقت خواهان
السّاعه فراهم و فضا مسموم ست
از چرخه ی ناقص عدالت هر کس
حتّی شده پرسشی کند محکوم ست

اصرار نکن دوباره در این برزخ
از عشق بگویم و بمانم تنها
این جا همه در ضمیر مفرد صرف اند
هر گوشه ی شهر پر شده از من ها

#زهرا_موسی_پور

زن بوده

شیرینی مزه ی عسل زن بوده
جنسیّت شعر از ازل زن بوده
تک بیت و رباعی و قصیده به کنار
بُن مایه ی قالب غزل زن بوده

#زهرا_موسی_پور

@zahramoosapoor

جایت خالی مباد.

مهدی جان!


منم و جمله ی تکراریِ

"جایت خالی"
تویی و جمعه ی
مخفی شده در
نقطه ی کور...
شخص ثالث،
خبرِ هر دویِ ما را دارد
کاش دستور دهد
تا تو بیایی از دور

#زهرا_موسی_پور

@zahramoosapoor

های بدون هوی

من مثل گذشته یک زن تنهایم


بی فایده اند با تو بودن هایم

در عالم شاعرانگی باید گفت:

هویَم که بدون پاسخی از هایم!

#زهرا_موسی_پور

zahramoosapoor.ir

ظرفیت

ظرفیت

ظرفیت مغز کوچکت
محدود ست
مجرای تبادلات آن
مسدود ست
کج فهمی بی حدّ تو
از اشعارم
تاوان هزار عقده و
کمبود ست

#زهرا_موسی_پور

کوچه ی پُر عابر

"زن" منبع الهام هزاران شاعر
در شادی و غم کنار مردش حاضر
افسوس که در هجوم فقر و فحشا
تبدیل شده به کوچه ای پُر عابر

#زهرا_موسی_پور 

نِوَره(تالشی)

نِوَره (تالشی)


تسَه دار کو نِوَره سیا کوتی
هَچْن چه پا ویکَرن خاسَ کوتی
آرَسه بْ بْن و ریشَش کسی کو
اَویرا کردشَه اشتَن بنوتی


#زهرا_موسی_پور


★ترجمه:

درخت توسکا که سیاکوتی نمی دهد.
هر چند به پایش بهترین کود را بریزند.
به اصلیت خود می رسد 
کسی که بن و ریشه اش را گم کرده است.

★(هرکسی کو دور مانَد ز اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش) مولانا

★تسه دار و سیاکوتی نوعی درخت و میوه ی گیلانی.

https://telegram.me/zahramoosapoor

این بار...

یادم تو را فراموش، این بار بردم از تو
با آن همه رَکب که هر بار خوردم از تو
دنیا هزار رنگ ست، کانون احتمالات
در اوج شاه بودن، با کیش می شوی مات

#زهرا_موسی_پور (بداهه)

زرخ (دوبیتی تالشی)

زرخی(دوبیتی گیلکی)


گول قَر کون، تی احواله وْفرْسم
هَچین تِه کْردکارَ با بْتْرسْم
دَنم زرخی، نیبه اَمَن ته وْر جَه
وَسی تاوانِ می عشقه جرِسم

#زهرا_موسی_پور

★ترجمه:
گل زودرنج حالت را جویا شدم.
هرچند باید از رفتار و اخلاقت بترسم.
می دانم تندی و نمی شود که پیش تو بیایم.
باید تاوان این عشقم را بدهم. (فراق)


https://telegram.me/zahramoosapoor

پِتاره (تالشی)

چَمَه پِشتی کو بیگانَه نِخاره
هَمَه دار و نِداری نی پِتاره
فقط شرط جیویشتن اتّحادَه
ایلَه دَس کی صْتا هرگْز نِداره
#زهرا_موسی_پور

★ترجمه:
بیگانه پشت ما را نمی خارد.
بلکه همه ی دارایی ما را هم چپاول می کند.
شرط آزادی این است که متّحد باشیم.
یک دست صدا ندارد.


https://telegram.me/zahramoosapoor

برای استادم

#برای_استادم_دکتر_مهدی_موسوی


به خود می بالم برای داشتن اساتید فرهیخته ی اندیشمند و زحمت های شان را شاکرم.
امّا استادی که مرا با شعر به معنای حقیقی واژه آشنا ساخت و همچون ستاره ای بی افول، در جای جایِ شاعرانگی ام حضوری جاودانه خواهد داشت. افتخارم همین بس که شاگرد کوچکی هستم از بین هزاران هزار شاگرد این استاد بی ادّعا. پدر قالب غزل مدرن "دکتر سید مهدی موسوی" در آن سوی مرزها.

شعر هم مثل من دلش تنگ ست
بودنت را بهانه می گیرد
از "غزل" دور مانده ای بابا 
دخترت بی تو زود می میرد


#زهرا_موسی_پور

عادت

"دوستت دارم" برایت کشک بود
گفتنش را خوب عادت کرده ای
هر که پیش آمد، خوش آمد_ با همه
تک به تک عرض ارادت کرده ای!!

#زهرا_موسی_پور

@zahramoosapoor

پت ژنده (تالشی)

پت ژنده(تالشی)


چه رفتاری کو نا هنجاری حس به
پوتالَ دار شی پت ژنده، لس به
هَته ویر بَرکره خوبی، اْم آدم
کی اشتن صاحبی نِشناسه اسبه

#زهرا_موسی_پور

ترجمه:
از رفتارش ناهنجاری حس شده.
مثل درخت کرم خورده و پوک ثبات ندارد.
به طوری خوبی ها را از یاد می برد که
گویی سگ صاحبش را نمی شناسد.


https://telegram.me/zahramoosapoor

پت ژنده (تالشی)

چه رفتاری کو نا هنجاری حس به
پوتالَ دارَ شی پت ژنده، لس به
هَته ویر بَرکره خوبی، اْم آدم
کی اشتن صاحبی نِشناسه اسبه

#زهرا_موسی_پور

آخرین قدم

مهدی جان!


از فاصله در همان عَدم خسته شدم
نزدیک به آخرین قدم خسته شدم
سنگ غم انتظار و دیدار تو را
آن قدر به سینه ام زدم خسته شدم

#زهرا_موسی_پور

@zahramoosapoor

سیزده به در

موهای مُجَعّدَم به دست باد ست
از بند و گِره روسری اَم آزاد ست
تا سیزده را به دَر کنی با عشقم
رنگ همه ی ترانه هایم شاد ست

#زهرا_موسی_پور

مُجَعّد: تابدار و گره خورده

حالا که...

مشتاق تر از همیشه بودی انگار
تا این که بگویم از جدایی، یک بار
حالا که خدا حافظی ات را کردی
دست از سر شاعرانه هایم بردار

#زهرا_موسی_پور

برگرد و برو

امروز دوباره یاد من افتادی
با آن همه تلخی که به خوردم دادی
برگرد و برو، دلم دلِ قبلی نیست
مفهوم شده برای او "آزادی"
#زهرا_موسی_پور

@zahramoosapoor

مصمّم

شاید نشود دوباره پیدات کنم

خود را به تو عاشقانه اثبات کنم

کیشم به خدا، ولی مصمّم هستم

این فاصله ی سلیطه را مات کنم

#زهرا_موسی_پور

نمی مانم (بداهه)

منم آن مرغ دریایی که در ساحل نمی مانم

دلم در بندِ امواج ست و پا در گِل نمی مانم

به دست خود نوشتم سرنوشتم را و این حتمی ست

که با الطاف ایزد، آرزو در دل نمی مانم


#زهرا_موسی_پور (بداهـــــه)

کپانی

ایته سورخِ کولی تونگِ میانی

اَنِ دیل خسته جی بی هم زوانی

خوره گِه کاشکی منم خوردنی بوم

مْرَه سورخَ کودِه ایتا کْپانی


#زهرا_موسی_پور

★ترجمه:

یک ماهی قرمز در تنگ
که دلش از تنهایی گرفته بود
با خودش می گوید: کاش من خوردنی بودم
تا یک آشپز سرخم می کرد.

ای پیچه

بهار و تاوْه کار و تومْ بجارَن

تْرا جِخطِر بیشه او روزگارَن

غم و غُرصه میانی غرقَ بوستی

تِه چومانَ ای پیچه کْم بوْارَن


#زهرا_موسی_پور


★ترجمه ی دو بیتیِ گیلکی :

بهار و فصل کار در مزارع شالیزار
آن روزگاران از خاطرت رفته است
در اندوه غرق شده ای
چشم هایت را کمتر ببار.


شاعر

شاعر و درد و گریه یک معنا ست
شرح اوصافِ او بر این مبنا ست

بی نهایت ظریف و حسّاس ست
قلب او منبعی پُر از گرما ست

اوج احساس بی مثالش از
ماجرا های عشقی اَش پیداست

هر چقدر سکوت پیشه کند
باز در شعر او جسارت ها ست

بی تفاوت به حق نمی ماند
او زبانِ خدای بی همتا ست

شاعر مهربان ما کـــــوهی
از غم نا گریزِ هر فردا ست

گاه هم بودنش خطرناک ست
در محیطی که مَمْلو از بد ها ست

تا سرش را به زیر آب کند
روزگاری که خائن و رسوا ست


#زهرا_موسی_پور

★به مناسبت روز جهانیِ "شاعر"

کج و راست

تا به عشقت غزل سُرا که شدم
از جدایی قصیده ها خواندی
راه من کج نبود، امّا تو
قبله ات راست بود می ماندی!

#زهرا_موسی_پور

شوک

صدای اعتراض غنچه ها در باغ
شکوفایی پس از فصلی ملالت بار
وَ این یعنی توانستن اگر باشد
اراده در وجودِ نامیِ جاندار

شکستن پشت سرما را و روییدن
به جسم شاخه های نیمه خواب آلود
شوکی آرام و شور انگیز در قلبِ
درختان زمین گیری که آنجا بود

همان باغی که روزی نام سبزش بر_
زبان مردمِ همسایه جاری بود
به یک شب ناگهان سرما هجوم آورد
تنش را در کِش و قوس خودش فرسود

دوباره فصل بیداری رسید از راه
که از ریشه بگیرد هر درختی جان
وَ خود آغاز و انجامِ خودش باشد
به رستاخیزِ باور های هر انسان

زهرا موسی پور

نامی: رشد و نِمُو یابنده.