زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

یلدا

بداهه   "یلدا"



شد با حضور یلدا

گریه به خنده تحمیل

بر سفره ی فقیران

غم ها به جای آجیل


شرمندگی دوباره

مهمان یک پدر شد

تَه مانده ی غرورش

از خانه در به در شد


حسرت ترانه ای خواند

در گوش های کودک

نشنیده متن آن را

حتّی خدای کودک


یک زن دلش گرفته

از غصّه های مَردش

افسرده در جوانی

با عقده های دردش


یلدا نمی شناسد

عنوان "معرفت" را

فرهنگ او ندارد

معنای این لغت را


زهرا موسی پور


کانال تلگرامم:

https://telegram.me/joinchat/BWjwPzudNvF5nHZlp7b3Vg


خانه ی امید

گفتی برو و خدا نگهدارت باد


دادی من و این ترانه ها را بر باد


تو سنگ دلی و رحم در کارت نیست


با این همه خانه ی امیدت آباد

زهرا موسی پور

www.zahramoosapoor.ir


غایب

این جمعه گذشت مثل صد ها جمعه


امّا تو نیامدی به دیدارم دوست


از بین تمام حاضرینِ این عصر


ای غایبِ من، فقط تو را دارم دوست


زهرا موسی پور

آذر ۹٤


www.zahramoosapoor.ir

تکرار

شب و آغوش خالی_ باز تکرار


به زورِ تشنگی تا صبح بیدار


دوباره خیره با نجوای هدفون


به رقصِ حلقه های دود سیگار


زهرا موسی پور


www.zahramoosapoor.ir

سیاست

من نسیه نمی دهم دلِ نقدم را


با خنده نکن سیاستت را اجرا


تشریف ببر به جای دیگر لطفاً


انقدر نگـــو مُدام زهرا... زهرا


زهرا موسی پور

آذر ۹٤

www.zahramoosapoor.ir

تلخی دوباره

سر های سبزِ انبوه بالای دار رفته

از سرخی زبان ها، خون بسیّار رفته


روزی که موجِ سرما در باغ قد عَلَم کرد

شادابی و طراوت از نو بهار رفته


دنیا شنید و نشنید واگویه های ما را

شاید وجود او هم زیر فشار رفته


از عَمد می زند او خود را به موش مُردن

هم دردی اش فقط تا مرز شعار رفته


تا کور و کر بماند در یک فضای بسته

از این جهت به چشم و گوشش غبار رفته


فرقی نمی کند که مردم اسیر دردند

از هیکل قِناصش گویا بخار رفته


با بی تفاوتی هاش در رنج بردن ما

ناموس و شهرت او از اعتبار رفته


"زهرا" سکوت بهتر از تلخی دوباره

این چرخ واژگونه کِی زیر بار رفته


زهرا موسی پور

آذر ۹۴

سیگار

گفته ای عادت بدی داری


مدّتی هست زرد و بیماری


تازه از سرفه هات فهمیدم


عاشق سینه چاک سیگاری


زهرا موسی پور

آذر ۹٤

آی دیِ لاینم   z.moosapoor

هیچ کس...

هیچ کس این را نفهمید و ندید

شعر هایم آیه ی دل تنگی اند

پشت ابیاتی که می گویم غمی ست

که نشان از داغِ قلبی سنگی اند


هیچ کس این را ندانست و نخواست

تا بفهمد راز چشمانم چه بود

ماجرای عشق پاییزیم در

انتهایِ مهر و آبانم چه بود


آذر و یغما گری هایش مرا

بی رمق تر می کند از این که هست

یاد عشقی که دروغی محض بود

روز های تلخِ بعد از آن شکست


هیچ کس نشنید نجوای مرا

در شب تنهایی ام، حتّی خدا

روزگار وحشیِ بی عاطفه

کُشت روح خسته ام را بی صدا


زهرا موسی پور

آذر ۹۴

عصا

★ قسمتی از یک چهارپاره:


شاعری جُرم صعب و سنگینی ست

گُنده تر از کلاه برداری

ابتدایش تَراوش درد و

آخرش انـــــزوای اجبـــــاری


کور و کر باش و لال زی شاعر

لحن و آوای جمله دستوری ست

راه آخر همین که می گویم:

پرسه با یک عصای شب کوری ست


زهرا موسی پور

آذر ۹۴

 آی دیِ لاینم :  z.moosapoor

★این نخستین بار نیست که انسانیّت می میرد. در طیّ قرن ها مُرده و مُرده و باز هم خواهد مرد.

★بداهه خطاب به ظاهراً پزشکی ست که مادّیات را بر انسانیّت ترجیح داد:



بی شک تو هستی قسمتی

از آیه ی بَل هُمْ اَضَل

ْ

رفتار حیوانی ت را

ثابت نمودی در عمل


قبل از طبابت خورده ای

سوگندِ بقراط حکیم


نقضِ قسم باید کند

دست و زبانت را دو نیم


زهرا موسی پور


#مصراع اوّل اشاره دارد به آیه ی شریفه ی  اولئک کاالانعام بَل هُم اَضَلْ

یعنی مانند حیوانات (درّنده) اند بلکه پست تر از آنها.


www.zahramoosapoor.ir


زنی تنها

زنی تنها که شاعر نیز بوده


دقیقاً عاشق پاییز بوده


برایش مرگــــ بهتر از سکوتی ست


که از اشعار او سَر ریز بوده


زهرا موسی پور

آذر ۹٤

www.zahramoosapoor.ir

بی جنبه

می رفت تمام عقل و هوشت بر باد


چشمت که به چشم دیگری می افتاد


بی جنبگی و تبِ هوس بازی بود


در خِلقت تو ، نقیصه ای مادر زاد


زهرا موسی پور

آذر ۹۴


وبسایتم:

www.zahramoosapoor.ir


کانال تلگرامم:

https://telegram.me/joinchat/BWjwPzudNvF5nHZlp7b3Vg


کربلایی

کربلا رفتنت که قطعی شد

گریه بر گونه هام می بارید

تو رسیدی حرم، منم این جا

ابر چشمم مُدام می بارید


اربعین حال من تماشایی ست

دست هایم دوباره یخ کردند

تا که عکس ضریح را دیدم

هر دو پایم دوباره یخ کردند


هر پیامک که می دهی قلبم

می شود عاشقانه ، دیوانه

زائرِ نینوا و عاشورا

مانده ام در وطن_ غریبانه


کربلایی شدی ، گُوارایت

بر منِ خسته هم دعایی کن

با خدایت بگو که " زهرا " را

سال آینده کربلایی کن


زهرا موسی پور

آذر ۹۴

کانال تلگرامم:

https://telegram.me/joinchat/BWjwPzudNvF5nHZlp7b3Vg

سیگار

دو بیتی


هنوز این درد با من کار دارد


طلب ها از تنِ بیمار دارد


دَمارِ روزگارم را در آورد


دوایش را فقط سیگار دارد



زهرا موسی پور

آذر ۹۴

www.zahramoosapoor.ir

آی دیِ لاین   z.moosapoor


درد ناشناس

" شاعری" درد ناشناسی بود


که پس از رفتنت خرابم کرد


دادمَش بی شمار ، تاوان ها


تا که با " عشق " بی حسابم کرد



زهرا موسی پور

آذر ۹۴

سیّدی از تبار طاها

# برای استادم "دکتر سیّد مهدی موسوی " ماندگار ترین.

# قالب مرکّب حرکت



رنگ پاییز تا ابد زرد ست

زَنجره از نگاه او طَرد ست

خُلق تَنگش نشانه ی درد ست

ماجرای سکوت یک مرد ست

رازِ قالوا بَلی... نخواهم گفت


خسته از او وَ از تو و من ها

زندگی در دوباره مُردن ها

نا امید از حمایت تن ها

باختن در قمارِ بردن ها

چاره ی ابتلا نخواهم گفت 


دست سبزش امید فردا بود

شاعری خِبره و توانا بود

سیّدی از تبار طاها بود

حیف اما همیشه تنها بود

من عیار طلا نخواهم گفت


پیر شد در جوانی اش یک شب

سوخت در هُرم آتشی از تب

دوخت لب های خشک خود بر لب

خود به فریاد او برس یا رَب

شرح هُول و وَلا نخواهم گفت


زهرا موسی پور


https://telegram.me/joinchat/BWjwPzudNvF5nHZlp7b3Vg


www.zahramoosapoor.ir

جوجه اُردک زشت

پنبه شد آن چه را که ما رِشتیم

دانه در معدن نمک کِشتیم

نامه ای هم به دوست ننوشتیم

باطناً جوجه اُردکی زشتیم

هَل جزاءٌ رِوال احسان بود


گاو ما را که اجنبی دوشید

بعد از آن یک لباس نو پوشید

بی صدا شیر تازه را نوشید

در خیالش ترانه ای جوشید

تا که در خواب مان کِشاند زود


ساده، شهرکِ خفته غارت شد

بر عزیزان ما جسارت شد

سهم هر روزِ مان حقارت شد

طرح نقشه چه با مهارت  شد

باز از کُنده می تَرواد دود


بی کفایت نبود و ما بودیم

غافل از اصل ماجرا بودیم

بنده یِ بنده ی خدا بودیم

یا به دنبالِ نا کجا بودیم

تا که تار حیا گُسست از پود

زهرا موسی پور 

آذر ۹۴


درد دارد که...

★مشاعره با نیم مصراعِ " درد دارد که..."

به درخواستِ شاعر بزرگوارم استاد هاشمی(هَخا)

★ وبسایتم را با همین سروده ام به روز کردم:



درد دارد که عاشقش باشی

او ولی سهمِ دیگران باشد

نتوانی که راضی اش بکنی

عشوه و ناز او گران باشد


درد دارد که روز و شب بی عشق

در هوس های او مچاله شوی

خود خوری ها کنی، نفهمد او

از درون غرقِ آه  وناله شوی


درد دارد که بوسه هایش را

از لب و گونه ات دریغ کند

بعد افسردگی بگیری تا

رگِ دستت هوای تیغ کند


درد دارد که خنده اش باشد

سهم هر کس به جز توی بدبخت

که فقط جمله های داغش را

در گوشی بگویدت بر تخت


درد دارد که شعر هایت را

یک نظر هم نگاه نندازد

بشکند شب به شب غرورت را

و به تکرار کرده اش نازد


درد دارد که آرزو بکنی

یک قدم با تو گام بردارد

در شبی زیر بارش باران

لب به روی لب تو بگذارد 


درد دارد که مطمئن بشوی

انتخاب تو اشتباهی بود

آن جوانی که عاشقش بودی

از رفیقانِ نیمه راهی بود


زهرا موسی پور

آذر ۹۴

www.zahramoosapoor.ir