زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

خلاصه

من از تو می گذرم تا دلم ادب بشود

خلاصه، روزِ خوشش بازتابِ شب بشود

ندارد از هر بابت برای من فرقی

که جسمش از گُرخیدن، دچار تب بشود

وَ یا به علّت افسردگی، هر از گاهی

زمان عادتِ حیضش جلو عقب بشود

به هیچ وجه دراعماقِ او* نمی‌ترسم

که با من آکِله‌ی غصّه، لب به لب بشود

من از تو می گذرم تا خودِ خدایت هم

از این همه  دل‌سنگی  پر از عجب بشود


زهرا موسی پور فومنی

نه‌خود

هر روز عکسی از خود و تقلید از نَه‌خود!

شاعر شدن به این قِر و فِر ها که نیست... هست؟

زهرا موسی پور فومنی

نمی‌شناسد_ تک بیت

سواد و سنّ و دیانت، نمی شناسد عشق

نژاد و ثروت و جغرافیا که اصلاً هیچ...

زهرا موسی پور فومنی

روزه های بی سحری

می خواستم ادامه دهم خود را

اندیشه‌ای که کهنه نمی‌شد را

دفترچه‌ای پر از رقم و کُد را

بنیان‌گذار گریه‌ی بی‌خود را!

می خواستم ولی نتوانستم


ترجیح دادم از همه باشم گم

با گونی پر از هوسِ گندم!

گردو شوم که نشکندم با دم

در بازی اتل متلِ مردم

ترجیح دادم و عملش کردم


از روزه های بی سحری رفتم

تا گات‌های سبکِ دری رفتم!

با بُتّه جقّه‌ی قجری رفتم

ودکای روس را تگری رفتم 

رفتم که جا نمانم از آدم‌ها


توی رحم، جنین مرا کشتند

امّیدِ آخرین مرا کشتند

با طرحِ شَک، یقین مرا کشتند

 اصواتِ دلنشین مرا کشتند...

شعر و ترانه هام ولی هستند.


از بود تا نمودِ جهان گفتم

با فلسفه به حدّ توان گفتم

تا سطحِ استفان و رِنان گفتم

بی کارکردِ دست و زبان گفتم...

دیدم سروده‌اَم، همه طامات است


زهرا موسی پور فومنی


@morakkabeharakat

فلسفه‌ی هیچ

آن کس که عشق را به تمسخر گرفت و رفت

بنیانگذار فلسفه‌ی هیچ و پوچ بود..‌.


زهرا موسی پور فومنی

سر نوشت ها

آجر پزی مکان تعالیِ خشت هاست!
میلِ به جاودانه شدن در سِرشت هاست

یعنی همین نسیم ملایم که می‌وَزد
سوغاتیِ بهشتیِ اردیبهشت هاست

در هر لقاحِ تخمک و اسپرم، مطلقاً
یک نوع احتمالیِ از سرنوشت هاست.

جنگِ تمام عیار اگر چه شبان و روز
در انتظار لشکرِ زیبا و زشت هاست،

امّا امیدِ معجزه آسای مبهمی
کود طبیعی همه‌ی زرع و کِشت هاست...

#زهرا_موسی_پور_فومنی

شبِ پا به ماه

سوغاتِ سفر، برایت آه آوردم

بردار و نگو که اشتباه آوردم

در این شبِ پا‌به‌ماهِ تب‌دار، خدا

از شرّ خودم به تو پناه آوردم


زهرا موسی پور فومنی

نه به هر قیمتی

به روی خاکِ زمین زندگی کن و خوش باش...

ولی گُلم، نه به هر قیمتی‌ که می‌گویند.


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#تک_بیت

کهنه حقیقت_ تک بیت

مرگ حقّ‌ست، زمانش برسد می آید

بپذیریم که این کهنه حقیقت زیباست...


زهرا موسی پور فومنی

تک بیت

قلب زود باور_ تک بیت

فریب می دهم این قلبِ زود باور را

که می رود شب و صبحِ سپید می آید‌...


زهرا موسی پور فومنی

تک بیت

ضد حال

به روزگار، نبند آن دل هوایی را

که ضدّ حالِ بدی می‌خوری از آدم‌هاش


زهرا موسی پور فومنی

تک‌بیت

معلم

نریز توی دلم، ترس و بد گمانی را

نشان بده به من و باد هم‌زبانی را

رسیده وقتِ عبورم از آب و آتش و خاک

نگو... نگو که غلط داده‌ای نشانی را

فقط به دستِ تو امکان پذیر خواهد بود

که زود، طِی کنم این مقطعِ زمانی را

برای شرحِ سکوتت نمی‌کنم پیدا

نوشته و حرفی، جمله‌ای بیانی را

شبیه قهوه ی تلخم، بدون شیر و شکر

نخورده، عُق زده‌اَم طعم زندگانی را

تو سال‌های زیادی معلّمم بودی

به دوشِ من نگذاری  دوباره‌خوانی را


زهرا موسی پور فومنی

آمین

خدا کند که نصیبِ شغال ها بشود

جنازه‌‌ی همه‌ی خائنان به عشق... آمین!

زهرا موسی پور فومنی

تک بیت

آتش به اختیار

بیزارم از خودم که کنار تو نیستم

سر مستم از شراب و... خمار تو نیستم

بیزارم از خودم، منِ پاییزِ چار فصل

از این که گریه‌نازِ بهار تو نیستم

بیزار از منی که در آماجِ اضطرار

آتش به اختیارِ قرار تو نیستم

یا موقعی که برزخ و تنها نشسته‌ای

در ازدحامِ هَمهَمه...  غارِ تو نیستم

محکوم می‌شوم به قِصاصی بدون عفو

در صحنِ عشق، چون که نگار تو نیستم

آزادی‌اَم برای من از حَصر بدتر است

وقتی میان بیشه، شکار تو نیستم.


زهرا موسی پور فومنی

نتوانستم ۱۱ مارس ۲۰۱۶

گفتی به تو وابسته نباشم ای دوست

ترسیدی و ترساند مرا افکارت 

من عاشق و تو غرق سیاست بودی

هرگز نشد آگاه شوم از کارت


با سفسطه و مغلطه طردم کردی

از مأمنِ آرامگر آغوشت

ای کاش کمی لحن خدا می پیچید

در محفظه ی  نا شنوای گوشَت


از عشق که می گفتم و می خندیدی

تصویر مرا حسّ بدی می فرسود

من پیر شدم تا تو بفهمی حرفم_

معنای صمیمانه ی اشعارم بود


افسوس که هرگز نتوانستم در

قلبت بنشینم و بمانی با من

منحوس ترین طالعِ عالم بودی

در بخت غریبانه و کور این زن


#زهرا_موسی_پور_فومنی

بیل و کلنگ

حالا که به روی ظلم، لب می‌دوزی
پس زنده در آتش خودت می‌سوزی
با بیل و کلنگ آمدم سر وقتت
ای سازه‌ی بد قواره‌ی دیروزی

#زهرا_موسی_پور_فومنی
#رباعی #شعر #تحجر #بی_تفاوتی #بی_طرفی #سکوت #تنهایی #ایران #ادبیات #شاعران

سیاه چاله‌ی عشق_ تک بیت

خود را سپرده‌اَم به خدایی که هست و نیست

توی سیاه‌چاله‌ی ژرفی به نامِ [ عشق ]


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#تک_بیت