زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

سرقت

"متأسّفم از سرودنِ این رباعی"


لطفی کن و از خیر صدایم بگذر

مجروحِ لقایم از عطایم بگذر

هر چند که غارت شده ایم امّا تو

از سرقتِ شاعرانه هایم بگذر !!!

زهرا موسی پور

آرام ورق بزن

#ابراهیم_شاعرانه_مردن


در دفتر شعر من، زنی مدفون ست

یک زن که نمادِ چهره ای گُلگون ست

آرام ورق بزن نوشتارم را

بر روی شقیقه اش خطی از خون است!

زهرا موسی پور


می سازد

از بوسه ی تو نمی شود این زن سیر

برگرد و بیا مرا در آغوش بگیر

گرمای تنت به طبع من می سازد

بانویِ جوان با تو نخواهد شد پیر!

زهرا موسی پور

بخواهی نخواهی

بخواهی نخواهی

همیشه تنهایی.

که یادت نرود

شاعرانه زیستن

تاوان دارد:

شب گریه های مزمن،

تب های سرد دیر آشنا،

اندوه مستمرّی که

زیاد می شود و کم نه...

شعر با خودش

سوغاتی های

آن چنانی دارد از

سرزمین نا سروده ها.

حالا تو باز هم

ادامه بده

شاعر!!!

زهرا موسی پور

طلب

بر بال های زخمی ما نیست مرهمی

در گوشه ی قفس، هوس پَر زدن نکن

یک عمر جز عذاب نیامد سراغ ما

از شانسِ خوب هم طلبِ در زدن نکن!

زهرا موسی پور

جیره

دور از تواَم امّا دل من همراهت

این شاعره شد عجیب خاطر خواهت

نزدیکِ هزار بوسه ات دادم تا

باشد به شماره، جیره ی هر ماهت

زهرا موسی پور

سکوت سرد

این ابر برای گریه خواهش دارد

حالا که دمای رو به کاهش دارد

تکرار سکوت سرد ما می گوید:

دنیای من و تو فرق فاحش دارد!

زهرا موسی پور

خودت (امام رضا)

دستم نرسیده تا ضریحت، چندی

ای عشق! بزن به خسته ات لبخندی

در خواب شنیده ام که گفتی یک شب

از دور "خودت" ساکِ مرا می بندی!

زهرا موسی پور

نکته

فاصله ی بین کوه ها و اقیانوس ها را می شود در نَوَردید و آنان را به هم ربط داد. امّا حقیقتاً گاهــــی فاصله ای که میان انسان ها حاکم ست برداشتنی نیست، حتّی اگر در یک جامعه و ظاهراً کنار هم باشند!

زهرا موسی پور


telegram.me/zahramoosapoor

رباعی "مریم"

برای شاعر عزیزم " مریم ناظمی"


چشمت همه شعرست و ترانه ست، لبت

القا گر حسّ عاشقانه ست، لبت

مریم گلِ من! برای نقّاشی هام

صد البته بهترین بهانه ست، لبت

زهرا موسی پور

بارشِ پرتو (مَهدی جان)

گفتند که بدعت زده و گمراهیم

صدها دهه در اسارتِ یکـ چــاه ایم.

با هجمه ی این برودتِ نا مطلوب 

ما بارش پرتوِ تو را می خواهیم!

زهرا موسی پور


بدون خدا حافظی

یادش به خیر، مادر خوبم چه زود رفت

در گیر و دار قصّه ی بود و نبود رفت

ماهی شد و بدونِ خدا حافظی، شبی

با پیچ و تاب خسته ی جریان رود رفت...

زهرا موسی پور

رقص نور

از آسمان آبی دنیا عبور کن

در ازدحام پنجره ها رقصِ نور کن

این جا زنی روانه ی حبس ابد شده

فکری به حال آن قفس سوت و کور کن...

زهرا موسی پور

به معنای عمیق

این درد سگی رسیده یک جای عمیق

باید بکشم فقط نفس های عمیق

بد جور به ارتباط مان گند زدی

از تو متنفّرم به معنای عمیق

زهرا موسی پور

تنهایی

هرگز نشد از هیچ طریقی درمان

این درد بدونِ نسخه ی بی پایان

"تنهایی" من غدّه ی خوشخیمی نیست

آسوده شدن از آن ندارد امکان!

زهرا موسی پور

تیر خلاص


صدها گلوله خوردم از این شعر ها ولی

قانع نکرده ام به خدا عام و خاص را

این جا کسی ککش نگزید از نبودِ تو

تکرار کن اصابتِ تیر خلاص را...

زهرا موسی پور

پاسخ

ابراهیم ابراهیم

گلوله می شوم

و بر شقیقه ی تمام پرسش های

بی جواب خواهم نشست...

گورستانی می سازم از

نعش همه ی شک هایی

که از آنان رد شدند

به سادگی

و او ماند تا نمانَد

و می مانم که نمانند!

خون دماغ می شوم

به تکرار بعد از

هر خودکشی

که دیگر چیزی نمانده

از آن همه بی آرامی.

بحرانی که زاده می شد

صبحگاهان

و شب هنگام

می غُنود در من.

حالا دیگر به "پاسخ"

رسیده ام 

ابراهیم ابراهیم...


زهرا موسی پور

قول داده ام

در ابتدای بارش باران سجود کن

ای شعر بی بهانه ی هر روز و هر شبم

من قول داده ام به خدایی که هست و نیست

تا عشق باشد اوّل هر کار بر لبم!

زهرا موسی پور

نگاه خوشبینانه

توقّعی خارج از

دسترس است،

سیب خواستن

از سپیدار...

امّا کمی خوشبین که باشیم

سایه اش

می تواند

خنکای ظهری گرم باشد

برای ما.

چیز های کوچکی هستند

که می شود

 با آنان تاب آورد

تَیه بی پایانی که در کورانش،

نه تو مرا می شناسی

نه من تو...

زهرا موسی پور

کینه

این کینه نمی دهد به من فرصتِ عشق

محروم شدم دوباره از لذّت عشق

وقتی قَسمی که خورده، حاشا می کرد

دیدم که رسیده انتها مهلت عشق!

زهرا موسی پور

به یاد ابراهیم عالی پور

روزی که خودت را به جسارت کشتی
یک جامعه را چه با مهارت کشتی!
تو شاعر و شعر های تن زخمی را 
در حینِ تحمّلِ اسارت کشتی
#زهرا_موسی_پور

شک

گاهی که می آید

نه تو را خوب می شناسم

نه خودم را...

نه حتّی خدا.

چه موذیانه رخنه می کند

در من، پیچکِ شک!!


زهرا موسی پور

آزادی

آزاد نباشی چه امیدی داری

وقتی که تمام روز و شب بیداری

اصلاً تو بگو زندگی ات می اَرزد

جایی که اسیر میله و دیواری؟!


#زهرا_موسی_پور


طردم کرد

خندید به غم های من و طردم کرد

پاییز شد و به طعنه ای زردم کرد

گرم از تب و تاب عشق بودم، امّا

در اوج حرارتم، زد و سردم کرد

#زهرا_موسی_پور

گاهی...

چاره ای نیست،
گاهی باید دل بستن
به مترسک را
ترجیح داد
به هم صحبتی با
کلاغ ها !!
زهرا موسی پور

بیا (تک بیت)

بیا برای همیشه کنار هم باشیم

که مرگ هم نتواند جدای مان بکند!

زهرا موسی پور


عصر جمعه

طعم امروزِ در مِذاق زمین
گَس تر از هر زمان ممکن بود
حال ناجور عصر جمعه ی او
خارج از درک هر مسکّن بود...
#زهرا_موسی_پور

چرخه ی حیات(سپید)

با شعر هایم

در روز هایی که نبود،

دانه دانه

خودکشی کردم

تا شبی که

بود، این زن را

در گوشه ای دنج

به باد دهم!

آرام تن سردم را

در گورستانی دور دست

به طبیعت بسپارید

که چرخه ی حیات

از مرگم

نسل به نسل

تسلسل یابد!

شاید زنی دیگر

از سلّول های بنیادی من

به وقوع پیوندد

و شاعرانگی هایم

در او به بار بنشیند!

#زهرا_موسی_پور

ابراهیم و خودکشی

#ابراهیم_عالی_پور_خودکشی

شاید که دچار غدّه ای بدخیمم
یا نکته ی غیر قابلِ تفهیمم
با این همه پرسشی که بی پاسخ ماند
تردید نکن، من خودِ ابراهیمم !!
#زهرا_موسی_پور

روزی که دلم شکست، روحم افسرد

این زن به گناه عشق در شعرش مُرد

حتّی خودِ خالق نمایش نامه

از مستند صحنه ی مرگم جا خورد

زهرا موسی پور

√ خالق نمایش نامه: خدا

کاش

کاش عشقی بود آرامم کند

سرکشم با حیله ای رامم کند

موقع یکدندگی هایم، فقط

جمله های پخته اش، خامم کند

فکر و قلبش را دو دستی در شبی

با رضای خاطرش، نامم کند......

#زهرا_موسی_پور


حریم امن

جایی که هزار گرگ نر کرده کمین

در فاصله ها کنار من باش، همین

تنها به حریم امن تو خواهم بود

خوشبخت ترین شاعره ی روی زمین

زهرا موسی پور