از قدیم گفتند هر که بار علمِ او افزوده تر شود، بردبارتر و افتاده تر خواهد بود. امّا این روز ها هستند افرادی که خود را تافته ی جدا بافته می دانند و به خود اجازه می دهند به مردم جامعه که افکار عجیب و هنجار شکنی های خودنمایانه ی آنان را نمی پسندند، بی احترامی کنند و گاهاً افراد جامعه را با لفظِ "احمق" مخاطب قرار دهند.
وَ باز هم گفتنِ متأسّفم بسیار نا چیز است.
نکته ای سر بسته می گویم تمام
تشت ها افتاده اند از روی بام
کَلّه هایی که به ظاهر شَق شدند
ملّتی در چشمشان احمق شدند
ای که صد ها جلد مطلب خوانده ای
تا نفهمی "اصل" را درمانده ای
مردم_ اینجا نوکرانت نیستند
جامِ زهر شوکرانت نیستند
که انچنین با کینه بَلوا می کنی
نام خود را خوار و رسوا می کنی
هر چه علمت بیش تر باشد ولی
معرفت در تو نباشد، انگلی
از تکبّر دور شو، آدم بمان
ملّتی را چون خودت احمق ندان!!!
#زهرا_موسی_پور
تو حیوانی تو حیوانی تو حیوانی تو حیوانی
اگر چه شکل موجودی دو پا همنام انسانی
دروغی، یاوه ای، شَطحی، وجودت بی خود و سطحی
سرابی، خدعه ای، وهمی، خودت دردی و می دانی
خباثت از تو می بارد، ریاکاری و بیماری
ندارد جمله امراضت به کلّی راه درمانی
به عمرت با کسی هرگز رفاقت کرده ای آیا
نگو عمری رفیقِ فاب و خاطر خواهِ شیطانی
تو جز خوردن وَ خوابیدن چه فهمیدی از این دنیا
که خشم و شهوتت کرده تو را گمراه و زندانی
تو بدبختی که سرسختی در انجام خریّت ها
که حتّی ریزه ای منطق نداری در هوس رانی
نصیحت راهکارت نیست خدایی هیچ بارت نیست
همان حیوان نادانی که در زنجیر می مانی
#زهرا_موسی_پور
از هیبت و تاریکی شب ترسیدی
بین من و "ما" یکسره در تردیدی
آن قدر شدی تشنه ی آزادی تا
با چشمِ خودت مرگِ خودت را دیدی
#زهرا_موسی_پور
هوای شرجی و گرمای بی حَد
وَ حالا گَرد و خاک از غیب آمد
خدایا صبر ما را بیش تر کن
در این حال و هوای نسبتاً بد
#زهرا_موسی_پور
★دوبیتی برای شرایط آب و هواییِ این روزهای استان خوزستان به درخواست یکی از دوستان.
از یاد تو رفته واژه ی "آزادی"
یا آن همه خون که در اِزایش دادی
با مارِ درون آستین ماندی تا
از پلّه ی بی عبور شب افتادی
#زهرا_موسی_پور
غزلی از برادر خوبم " علی محمدی" و
غزلی از خودم در تکمیلِ غزل ایشان:
★★ ای دوّمِ خردادِ تو سر منشاءِ تدبیر
ابروی تو خونبار تر از هِجدهُمِ تیر
در خطبه ی تو خار شود عاملِ فتنه
فریاد بزن ، بانگ بزن ، هَمهَمه تکبیر!
این چاهِ دلم نفت ندارد دَکل ش رفت
آخر به ته دیگ رسد دسته ی کفگیر
شورای نگهبانِ لبت کرده اساسی
قانونِ هماغوشی و تب لحظه ی تسخیر
با اسمِ تو دین از دل مؤمن،متواری
ای بر پدرش آنکه کند نام تو تکفیر
علی_محمدی (شوپی)
★★عشق تو در دلم چه ها کرده
آتشی پر شَرَر به پا کرده
یک دکل ساختی و همّت تو
کوه را کنده، جا به جا کرده
هاله ی نور تو رقابت با
صنعت برقیِ نِکا کرده
آن سهامِ عدالتت که نگو
فقر را محو و کلّه پا کرده
خستگی های دفتر کارَت
خواب را در تو بی صدا کرده
طرح یارانه شاهکاری بود
که تو را بهترینِ ما کرده
آرمانشهر بی مثالی را
با هدفمندی اش بنا کرده
هر چه از خوبی ات سروده کم ست
شاعری که تو را ثنا کرده
دوستت دارد و به سهم خودش
حق این جمله را ادا کرده
#زهرا_موسی_پور
www.zahramoosapoor.ir