زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

سه‌طاق

در زیرِ سه‌طاقِ گنبدِ نیمه‌کبود

از لطفِ طبیعتِ فراسویِ وجود

هر کس که به من گفت، کسم خواهد شد

با نیّتِ زجر دادنم،  آمده بود...


#زهرا_موسی_پور_فومنی


#شعر #تنهایی #شک #اشک #ادبیات #درد #شاعر #رباعی

نسازگار

زشت‌ست که هِی نَسازگاری بکنی

با اذیتِ خود، دفع خماری بکنی

یک عمر نشستی و تماشا کردی

وقت‌ست بِایستی و کاری بکنی


#زهرا_موسی_پور_فومنی

آزادیِ بیان

#آزادی_بیان شده یک آرزوی دور

باید در این زمانه سپردش به خاکِ گور


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#تک_بیت

فرض را...

روز ها (قول)  را عمل کردم

با روانم اتل متل کردم

عقلِ بو داده را مَچَل کردم

شب که شد، (فرض) را بغل کردم


تا که زن بودنم رود از یاد!


پیشِ رو می گرفتم آینه را

می‌زدم حرف با تو ساعت‌ها

گاه بحثی شروع می شد تا

می کشاندی به سمتِ یک دعوا


 بعد می رفتم از گلو بر باد!


چند پُک می زدم به یک سیگار

بی‌خجالت کشیدن از این کار

دود می کردی عشق را هر بار.

[می شدم از خودم، خودت بیزار]


من به فکر فرار می افتاد


ریختی در ترانه هایم سَم

بعد از آن توی شعرهایم هم

جا نخوردی که مرده‌اَم، کم‌کم.

[آینه تکّه‌تکّه شد از غم]


تا تو باشی درون قلبت شاد


ردّ خون روی رختخوابم بود

از قضا وقتِ انقلابم بود

شاهدم حالتِ خرابم بود.

[عادتم مایه‌ی عذابم بود]


بد تر از رنج های روز معاد


#زهرا_موسی_پور_فومنی

آه

 هِی آه‌بکش، آه‌بکش، آه‌بکش، آاااه

 #انسان، تو به جز آه چه داری که بیارزد!


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#تک_بیت


@zahramoosapoor


ضدّ و نقیض

هر چند که از قرار، کم‌سن بودم

محبوب‌تر از فرشته و جِن بودم

با ضدّ و نقیض پر شد اندیشه‌اَم و

مشکوک شدم به هر چه مومن بودم


#زهرا_موسی_پور_فومنی

تنبیه

هم‌صحبتِ دانه‌های تسبیح شدم!

چون معنی گنگِ فیهِ ما فیه شدم

ای خوب‌ترین، خوب‌ترین، خوب‌ترین

در ذاتِ تو شک کردم و تنبیه شدم


#زهرا_موسی_پور_فومنی

حسین (ع)

هر چند که بوده سرنوشتش جان‌سوز

دارد سخنش، نکات عبرت آموز

با آن همه تبلیغ که بر ضدّش شد

ما مخلص در بستِ حسینیم هنوز


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#حسین_بن_علی



انگیزه ی شعر گفتن..


حالا که توجّهم به غم جلب شده،

افسوس‌خوریم از تَهِ قلب شده.


با این همه ترس و لرز و دل‌مشغولی

انگیزه ی شعر گفتنم سلب شده.


#زهرا_موسی_پور_فومنی

هنر زندگی...

وقتی که خدا هم از غمت بی‌خبر است،

تنهایی و دل به هیچ بستن، ضرر است.

لذّت ببر از هر آن چه داری ای دوست،

تردید نکن که زندگی یک هنر است.


زهرا موسی پور فومنی

دست‌خوش

انگار گرفته چرخِ دنیا زیرم

چون دست‌خوشِ واکنش و تغییرم

ای کاش، خداوند خبر داشت که من

از آمدنِ به این جهان  دل‌گیرم!


#زهرا_موسی_پور_فومنی

مطلع یک غزل.

خدا دروغِ قشنگیست، باورش کردم

دلم نداشت یقین ، خاک بر سرش کردم...

با اخم نیا...

وقتی که تو از دغدغه باشی خالی

پَر می کشم از نهایت خوشحالی

با اخم سراغِ من نیا اوّلِ صبح

چون تا شب از اخلاق بدم می‌نالی


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#رباعی #رباعی_سرا

#شاعران_زن

#زنان_شاعر

مهمان

آرام بخوان به وقتِ خوابم لالا

مهمان تو هستم عشق، حالا حالا

بِپّا که  برای این زنِ پر احساس

هرگز نبری صدای خود را بالا...


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#رباعی #رباعی_سرا

با آن که...

چون ابرکِ نو بهار هستم غمناک

تنهایم و زار می زنم بر این خاک

هرگز نشدم خلاص از تهمت ها

با آن که تمام عمرِ خود بودم پاک


#زهرا_موسی_پور_فومنی


آسان نیست...

با آن که غم درونی‌اَم، پنهان نیست

در کالبدِ نحیف و سردم، جان نیست

هر چند به عشق و عاشقی محتاجم...

[دل بردن ِ از من،

به خدا آسان نیست]


#زهرا_موسی_پور_فومنی

نوروز آزاده

نوروز عزیزِ تا ابد آزاده،

پر شور ترین عیدِ به ظاهر ساده!


اندازه ی مغز کوچکش حرف زده

هر کس که تو را به غیر نسبت داده


زهرا موسی پور فومنی

طعم صبوری

ای مرد، خدا به خلقتت خوش‌بین است

چون طعمِ صبور بودنت، شیرین است

با دشمن و دوست، خوب اگر تا بکنی

پاسخ به دعای هر شبت آمین است


#زهرا_موسی_پور_فومنی

خواست و نخواست_ ریحانه گیلانی

در بیداری 

هرگز ندیدم مردی را که

پدرم بود و نبود...


در خواب حتّی

ندیدم او را !

مردی که دخترش را خواست و نخواست...


دل تنگش نمی شوم

چون

دل تنگم نشد .


#پدر ، چه واژه ی گُنگی است

برای من

برای ریحانه گیلانی .


#ریحانه_گیلانی



یادآوری


در موقع غم، کشیدنِ آه خوش است

هم‌صحبتیِ رفیق دلخواه خوش است

بسیار سفارش شده در قرآن که

یاد آوری #مرگ هر از گاه خوش است


#زهرا_موسی_پور_فومنی

نگذاشت

مشتاق شدم از او بدانم، نگذاشت

توی بغلش شعر بخوانم، نگذاشت

نسبت به همه رابطه‌ها بد بین بود

می خواستم عاشقش بمانم، نگذاشت


#زهرا_موسی_پور_فومنی

چه بهره هایی...

با منّت و پَرخاش، دلم را آزرد

اویی که برای من زمانی می‌مُرد

در قحطی عشق واقعی، این نامرد

از بی کسی‌اَم چه بهره هایی که نبرد!!


#زهرا_موسی_پور_فومنی

رَم

دیروز کمی چای و غزل دم کردم

حوّا شدم و سفر به آدم کردم

 کردم*

از بس که دو دوزه باز بود این موجود

تا خواست که رامش بشوم،  رَم کردم


#زهرا_موسی_پور_فومنی

امسال بهار_ ابراهیم سحری فومنی


امسال بهار ،خالی از هر رنگست

در اوّل راه ،پای اسبش لنگست

هر ثانیه قلب ‌هایمان می گویند :

از غصّه پُریم ،جای شادی تنگست


#ابراهیم_سحری_فومنی

خواب نیمروز

امسال،  نو بهار نداریم هم‌وطن!

غم ریخته به دامن این خاکِ خسته‌تن

سیلاب برده خوش‌کُنَکی را که داشتیم

از ریشه کنده تاک‌بُنی را که کاشتیم

بیچاره‌تر شدیم از آنی که بوده ایم

زیرا هنوز، مثل هوا   توده توده ایم

ترسیده ایم مثل سگ از سایه های‌مان!

از این جهت نکرده فِلاکت، رهای‌مان.

خامی‌ست که به گردن تقدیر افکنیم

جانی که بی‌صدا همه‌ی عمر می‌کَنیم

باران و برف و زلزله را بی خیال شو

آماده ی جواب به چندین سٶال شو

تا کی دعا و نذر برای نجات خویش؟

تا کی به کام مردم مظلوم، نوش  نیش؟

مسٶول این فجایع بی‌حدّ و مرز کیست؟

آیا کسی مراقبِ این خاکِ سرخ نیست؟...

ای هم‌وطن، بلند شو از خوابِ نیم‌روز

شااااید امید هست   به آزادی‌اَت هنوز!


#زهرا_موسی_پور_فومنی

هم پیاله

در آب سِی٘ر کردیم

شَر را نه خیر کردیم!

تمکین به غیر کردیم

آثار خبطِ‌مان را

وارونه  شِیر کردیم!


سودایِ ناله هستیم

هم‌رازِ  لاله هستیم

صدها مقاله هستیم

در دیدِ دُگم،  امّا

کاغذ٘ مچاله هستیم


گفتی که وقت، تنگ است

در مرزهاش جنگ است

صَرفِ سکوت، ننگ است...

گفتم:  قبول، امّا

اینک قلم، تفنگ است


خود را به غم سپردیم

دندان به هم فشردیم

آرام‌بخش خوردیم

افسوس با اُوِر دُوز

در رختِخواب مردیم!


آوای بربط٭ آمد...

بوی سیاست آمد

در حین یک chat آمد

از چپ، دو جنسه ای با

اعصابِ خط خط آمد!!


باید گریخت از ما

از مای یُبس و تنها

سخت‌ست کار، امّا

با عشق می شود رفت

بی هیچ اشاره، ایما


بس کن خیالگی٭ را

آن چند سالگی را

نطقِ  اطالگی را

با دشمنان٘ : (خودی ها)

این هم پیالگی را


#زهرا_موسی_پور_فومنی


شبگردی

کار دل من که مهدِ هر دردی بود،

در کوچه‌ی خاطرات، شبگردی بود...

آن کس که خیال کرده بودم مَردست

از بخت بدم خدای نامردی بود

#زهرا_موسی_پور_فومنی