زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

کار آمیخته با جبر و ترس

احساس جهانیان بر انگیخته شد

از نُو، همه آبروی مان ریخته شد

در منظرِ خاص و عام  اَبتر بوده 

کاری که به جبر و ترس آمیخته شد


زهرا موسی پور فومنی

تَن

او کیست که تا همیشه تنهات گذاشت

همواره، کلوخ جلوی پات گذاشت؟؟

جز  « تَن » چه کسی بوده که در سختی ها

بی هیچ امید دادنی ، جات گذاشت!!


زهرا موسی پور فومنی

سر درد های مزمن

سر درد های مزمنِ تو ناشی از غم است

در شعر هات عنصرِ  سَر زندگی کم است

از بغض و آه  پُر شده ای طیّ سال‌ها

رنجیدنت از آن همه نکبت   مُسَلّم است

دل‌خسته از  نگاهِ هزاران غریبه ای

تنها خودِ تو ، با تو در این شهر مَحرَم است

در ترس غوطه می خوری و غرق می شوی

با آن که امنیت،  به یقین حقّ آدم است

نفرین شده تمامِ زمین در زمان تو

شانست نبود خوب و دعایَت مُرخّم است!

رگبار بسته  غم،    همه را تند و گاه کُند

آماجِ  او به سمتِ تو   امّا   منظّم است


زهرا موسی پور فومنی

ارتباط خاص

در راستای شاعری اَم،   با خدای خود

هر جور میلِ من بِکشد حرف می زنم

فرقی نمی کند ابداً پیرم و جوان

یا این که دخترم، پسرم، مرد یا زنم...


زهرا موسی پور فومنی


گُل محمّدی

عشق از دل پاکِ چشمه ها جوشیده

انگار خدا من و تو را بوسیده

پس علّت عطر خوشِ امروز این است:

در باغ گُلِ محمّدی روییده


زهرا موسی پور فومنی

از امروز

گفتی که کلافه ای ؟! نباش از امروز 

در فکر قیافه ای ؟! نباش از امروز

حالا که نگاهش از محّبت خالی ست

پیداست اضافه ای ، نباش از امروز


ابراهیم سحری فومنی 

سر درد

آن عارضه ای که در درونم  جا کرد

این شاعرِ دل نبسته  را،  تنها کرد

شاید نشود باورتان حرفِ دلم:

« سَر درد »،  مرا سیر از آدم ها کرد!


زهرا موسی پور فومنی

هدایت

حیف است وَبالِ این ولایت بشویم

در محفلِ دشمنان روایت بشویم

ای کاش در ابتدای صبحی صادق

ما هم به سلامتی   هدایت   بشویم 


#زهرا_موسی_پور_فومنی

#سالمرگ_صادق_هدایت

کلوچه ی فومن

در چهره ی دوست، دیده ای دشمن را

صد شُکر جَوال‌دوز... نَه... سوزن را

تا تلخیِ روزگار  شیرین بشود

سوغات ببر «کلوچه ی فومن»  را 


زهره موسی پور فومنی

ناجور است!

حالا که  دلت به انزوا  مجبور است

دنیای من از تو بی‌نهایت، دور است...

از شدّت عشق    می گذارم بِرَوی.

عاشق تر از این اگر شوم، نا جور است!


زهرا موسی پور فومنی


شاعر نابغه...

شاعر نابغه ی من، که به جرأت   روزی

دستِ ابیات تو در گوشِ ستم سیلی زد!

شبِ شعری که غزل هات در آن خوانده شده

به هزار انجمنِ بی سر و تَهْ  می اَرزد...


زهرا موسی پور فومنی


آدمِ زنده_ تک‌بیت

برای کی بِسُرایی؟ برای چی بنویسی؟

که در سراسرِ این شهر، نیست آدمِ زنده!!


زهرا موسی پور فومنی

روز پدر مبارک_ ۱۳۹۷

در اوجِ ترانه سازی و طنّازی

بی قید به آینده و حال و ماضی

بایست بمیرم و   بپوسم در خاک

روزی که پدر نباشد از من راضی


زهرا موسی پور فومنی


آستانه ی چِل سالگی...

خدا، چرا سبب خَش شدی  در ایمانم؟

سکوتِ تو   همه اَم را   دچار شَک کرده

در آستانه ی چِلْ سالگیم، فقدانت

 به روی باوَرِ من نقشِ  کفر  حَک کرده


زهرا موسی پور فومنی

صدای...

یک دو بیتیِ قدیمی 


در این فصلی که شب‌هایش دراز است

حقیقت زیر تلّی از مَجاز است

پُر است از لحن و آوای مزاحم...


صدای _زن فقط_ غیر مُجاز است


زهرا موسی پور فومنی

تصمیم

دلم را می سپارم دستِ او که

مرا از عنصرِ خاک آفریده

خطا کردم اگر گاهی گُداری

خود او آبرویم را خریده


صدایم را از این پس وقف کردم

برای نَشرِ عشق و مهربانی

وَ شعرم را  فقط معطوف کردم

به ترویج فنونِ هم‌زبانی


نمی دانم چه میزان زنده هستم

خبر از بعدِ مرگم  هم ندارم

ولی ⇦تصمیم⇨ دارم: [ نام نیکو

به لطفِ شعر از خود  جا گذارم


اگر دنیا نسازد با نگاهم

نبازم ناشیانه هستی اَم را

از آن پیکی که  شب تحریم کرده

بگیرم پس، به نَرمی مَستی اَم را


نمازم را بخوانم با زبانی 

که از مادر گرفتم یاد،  نه غیر

به خود تلقین کنم در اصلِِ توحید

ندارد فرق هرگز، مسجد  و  دِیر...]


سرم همیشه به زیر است و چشمِ من، درویش.

که بی حیاییِ محض است در تو خیره شدن!


زهرا موسی پور فومنی


به خاطرِ_ تک‌بیت

ما عشق را به خاطر یک عدّه کشته ایم

روزی قصاص می شود این نسل خود فروش


زهرا موسی پور فومنی


خوب نشد

فریاد زدیم و گوش دنیا کر شد

بسیار گُل از میان ما پر پر شد

گفتند که خوب می شود وضع شما

نه خوب نشد، بلکه از آن بد تر شد!!


زهرا موسی پور فومنی

نوروز

آن کس که به  ایده  هات جان خواهد داد،

قطعاً به تو قدرتِ بیان خواهد داد.

شَک هات اگر چه بی شمارند  امّا

نوروز خودش تو را تکان خواهد داد


زهرا موسی پور فومنی