زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

نمک

این دست نمک نداشت از روز ازل
سهمم همه نیش جای یک قطره عسل
آن دوست که از مضیقه ام با خبر ست
یک بار نشد توقّعش، حدّ اقل
#زهرا_موسی_پور

مدافع حرم

بداهه تقدیم به مدافعان حرم به ویژه برادر گمنامم "کربلایی" :


برادر مدافعم
که عاشق شهادتی
به ساحت حرم پُر از
عنایت و ارادتی

عمیق بوده درک تو
به قدمتِ هزاره ها
تو از خودت گذشته ای
که لایق سعادتی

فرا تر از زمانی و
مکان برای تو کم ست
که فاتح زمینی و
وقوعِ خَرق عادتی

اگر شدی شهیــــــــــد یا
اگر که زنده مانده ای
در این صعود بی هبوط
شروع یک ولادتی

تمام لحظه های تو
همین نفس کشیدنت
رضای خالق ست و بس
خودت خودِ عبادتی...

#زهرا_موسی_پور (بداهه)

مدافع حرم

بداهه تقدیم به مدافعان حرم به ویژه برادر گمنامم "کربلایی" :


برادر مدافعم
که عاشق شهادتی
به ساحت حرم پُر از
عنایت و ارادتی

عمیق بوده درک تو
به قدمتِ هزاره ها
تو از خودت گذشته ای
که لایق سعادتی

فرا تر از زمانی و
مکان برای تو کم ست
که فاتح زمینی و
وقوعِ خَرق عادتی

اگر شدی شهیــــــــــد یا
اگر که زنده مانده ای
در این صعود بی هبوط
شروع یک ولادتی

تمام لحظه های تو
همین نفس کشیدنت
رضای خالق ست و بس
خودت خودِ عبادتی...

#زهرا_موسی_پور (بداهه)

دهانِ بسته

در سینه غمی هست بزرگ و جان کاه
آتش به دلم کشیده گاه و بی گاه
آن لحظه که از درد به خود می پیچم
شعرم به دهانِ بسته می گوید... آه!
#زهرا_موسی_پور

چه سود؟

از هرزگی ات چه سود بردی ای باد
این گونه که بوده ای به عمرت آزاد
هرجایی  و بی قیدی و نا مطلوبی
از اصل خودت نمانده در ذهنت یاد!!
#زهرا_موسی_پور

عطسه

اندازه ی کهکشانِ راه شیری
از شعر و ترانه ام نفس می گیری
تو زنده به گرمای من و این عشقی
دور از تو شوم به عطسه ای می میری!
#زهرا_موسی_پور

نمی خواهم

من جمعه ی بی تو را نمی خواهم دوست
در غیبت تو تمام گل ها بی بو ست
تسکین بده با آمدنت دردم را
بیمار فقط در انتظار دارو ست
#زهرا_موسی_پور

به نام خدا

تو از منی و من از تو
بوده ام ای عشق
جدا نمی شود این
روح از تنش هرگز
تو یک عبارت پاکی،
همان "به نام خدا"
که لقمه ای نخورم
با نگفتنش هرگز!
#زهرا_موسی_پور

حِرز وَ اِن یکاد

از جنس لطیف و نرم گل هایی تو
در نوعِ خودت بدون همتایی تو
با حِرز وَ اِنْ یَکاد یادت کردم
پس فکر نکن یکّه و تنهایی تو
#زهرا_موسی_پور

ساعت این جا
به خواب رفته و من
لحظه ها را
به گریه بیدارم
در فضا صوتِ درد
مرتعش ست
از تن تار های گیتارم...
#زهرا_موسی_پور

روی خوش

دریای منی و
بی جهت موّاجی
آرامش ساحلت
مرا الزامی ست
یک ثانیه رویِ خوش
نشانم بده تا
باور نکنم قسمتِ
من ناکامی ست!
#زهرا_موسی_پور

دعوت

آغوش تو باز ست
ولی بی مهمان
یک دعوتِ ساده کن،
خجالت نکشم
تحویل بگیری و
نگیری، به کنار
دست از تو ولی
در این دو حالت نکشم!

زهرا موسی پور

هیچ توجیهی

ای خدا من شاکی ام.
از تو دارم پرسشی.
خالق این زن به جز تو
نیست کس.
آفریدی غرق احساسش چرا؟
در رگش سبزینه ی مهر و وفا، کرده ای جاری چرا؟
تو که او را سخت محتاجِ
محبّت کرده ای از جنس مرد،
پس چرا خالی ست
جایش پیش او؟
پس چرا تنهاست این
مخلوق لبریز از  ظرافت، سال ها؟
پاسخی قانع کننده
لازم است.
گر چه هرگز در میان چَنته ات موجود نیست
هیچ توجیهی برای کرده ات...
هیــــــــــچ توجیهی!
#زهرا_موسی_پور
بداهه

او هم...

تو را کنار خودم دیده ام فقط در خواب
به یاد آن همه سالی که در تناسخ رفت
من از خدا سبب این همه غریبی را
سؤال کردم و او هم بدون پاسخ رفت!
#زهرا_موسی_پور

روزه

با تشنگی روزه ی هر روزه ی خود
حس کن که چه می کشم من از دوریِ تو
گفتی که تحمّل کنم و خوش باشم
ای وای از این محبّت زوری تو!
#زهرا_موسی_پور


در هَجمه ی احساس کسی خام نشو
با خنده ی گرگ، برّه ای رام نشو
از عاشق دیوانه و یک دنده بترس
با پای خودت روانه ی دام نشو!
#زهرا_موسی_پور

آمین

تو تنها خواهشِ من از خدایی
خودت آمین پایانِ دعایی
ندارم تکیه گاهی بی تزلزل
به جز بازوی تو ای مرد، جایی
#زهرا_موسی_پور

بلی...

خواستی تا بروم، رفتم از این خانه ولی
عاشقت بودم و گفتم به بلای تو بَلی!
زهرا موسی پور

ادا

حرامت کرده ام احساس خود را
نگو برگرد پیشم جانِ زهرا
ادای عاشقان را در نیاور
تو وامق نیستی در چشم عَذرا
#زهرا_موسی_پور

طلبکار

یک بوسه به من داده، طلبکار شده
خواهانِ بغل کردن بسیار شده
تا زود بگیرد از لبم کامش را
از صبح علی الطّلوع بیدار شده
#زهرا_موسی_پور

شور و نوا (رباعی)

گواهِ قطعی آزادی ام، شعر
دلیل غصّه ها و شادی ام، شعر
نه تنها بوده در شب ها نوایَم
که شورِ روز های عادی ام، شعر
#زهرا_موسی_پور

پوست گردو

امروز به خیر بگذرد،
جمعه ست دیگر
سر تا پایش را
غم گرفته.
انگار خودش هم راضی
نبود که دست ما را
در پوست گردو بگذارد!
حسّ عجیبی دارد
لحظه هایش،
وقتی که سَر می کشم شان.
طعم گس متمایل به
تلخ.
فکر می کنم به
یک مزّه ی شیرین نیاز ست.
بوسه هایت را
کمی به لب هایم قرض می دهی؟!
#زهرا_موسی_پور

رگه...

ترسیدی و ترسیدم و عمری طی شد
خرداد ترین ماه بهارم دی شد
بی تو رگه های نا امیدی در من
از حنجره ی ترانه هایم قِی شد
#زهرا_موسی_پور

رگه...

ترسیدی و ترسیدم و عمری طی شد
خرداد ترین ماه بهارم دی شد
بی تو رگه های نا امیدی در من
از حنجره ی ترانه هایم قِی شد
#زهرا_موسی_پور

خاص ترین

سبزینه ی جاری شده ی آوندم
با عشق تو می گریَم و هم می خندم
ای خاص ترینِ من، برای یک عمر
دل بر قسمی که خورده ای می بندم
#زهرا_موسی_پور

شعار (دو بیتی )

تو درک ناقصی از عشق داری
نگو شعری، که تنها یک شُعاری
در این عصر کسالت آورِ محض
شروع اتّفاقی ناگواری!

#زهرا_موسی_پور

ساعتِ خوش

بیدار شدیم و صبح را بوسیدیم


عطری که به خود زد این هوا، بوییدیم


انگیزه ی زندگی قوی شد در ما


آن ساعتِ خوش که رویِ هم را دیدیم!


#زهرا_موسی_پور

دیدم!

ظرفیّت محدود شما را دیدم
بیشینه ی کمبود شما را دیدم
ای مدّعیانِ نا بلد ، لاف بس ست 
من کُنده ی بی دود شما را دیدم!
#زهرا_موسی_پور

بیشینه: حد اکثر

نوعی دیگر...

من از همه عاشق تر و تو فارغ تر
وابسته شدی ولی به نوعی دیگر
از دید تو عشق واژه ای بی معنا ست
گفتی که جهان پر شده از ماده و نر
#زهرا_موسی_پور

راه و بی راه (رباعی)

شاید که خیال کرده ای تافته ای
منسوج مُطَنطَن جدا بافته ای
مغرور نشو که از هزاران بی راه
راهی به حریم قلب ما یافته ای

#زهرا_موسی_پور

شاعر شهر تندیس ها

تو قدسی ترین بُعد قدّیس ها
پناهِ من از شرّ ابلیس ها
کمی از غزل های سبزم بنوش
منم شاعرِ "شهر تندیس ها"

#زهرا_موسی_پور

https://telegram.me/zahramoosapoor

که هیچ...

بخشیدمت امّا
بعد از این نمی شود
بمانم با تو...
می روم
و در خلوت گاهم
آن قدر با تنهایی ام
حرف می زنم
که قانعش کنم برگردم
یا اگر نه که هیــــــــــچ!
غروب ها کنار
آخرین خاطره ی شیرین اَت
می نشینم
و خدا حافظی خورشید را
با تلخیِ قهوه ای...!!
شاید تا طلوع دوباره ام
سال ها طول بکشد،
قرن ها...
نمی شود فراموش نکنم
آن چه نخوانستم را
توانستی!
زیر پلک هایم
شب جاری ست...
تا سپیده بزنم،
کمی جگر زیر دندان
بگذار،
اگر نه که هیــــــــــچ!!
#زهرا_موسی_پور

حماقت

از طرز نگاه اوّلت فهمیدم
عاشق شده ای و خواهشت را دیدم
آن شب که  هوس تو را هوایی می کرد
بر عمق حماقت خودم خندیدم!
#زهرا_موسی_پور

هر چند...

از صبح که بیدار شدم دلگیرم
درگیر ِنگاه سرد یک تصویرم
هر چند چپ ست خوابِ زن، امّا من
با اخم تو از تمام دنیا سیرم
#زهرا_موسی_پور 

تا حدّ...

آرامش لحظه های من آغوشَت
نجوای نماز گونه ام در گوشَت
تا حدّ خدا تو قابل تقدیسی
ای عشق، گناهِ کفر من بر دوشَت
#زهرا_موسی_پور

پیلِه مرد (گیلکی)

مَهدی جان!

ایسم رافا تره تا کی وَگردی
تو کی اَن روزگارِ پیله مردی
اَمی دنیا پورَ بوسته جی ظلمت
ته گرمایه خَیهِ در اوجِ سردی
#زهرا_موسی_پور

عناصر بنیادین

"ما" اگر تجزیه گردد،
من و تو می مانیم!

کاملا مشهود ست
ساختار ترکیب
متشکّل شده از عنصر بنیادینِ ⇦ تو و من.

"ما" همان مایه و اکسیر حیات!
می توانیم جهان را با خود،
سبز و پاکیزه کنیم.

پس بیا تا به ابد
تو و من، "ما" باشیم
وَ بباریم چنان سیلابی
که تن هرزه ی هر خار و خَسی
محو و نابود شود،
از تن خسته ی خاک!

#زهرا_موسی_پور