زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا
زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

زهرا موسی پور فومنی (شاعر و ترانه سرا )

نگارنده‌ی مجموعه غزلِ (خواب بی تعبیر)_نشرِ پارسی‌سرا

ناگهانی...

از شدّت عشق تو روانی شده ام
خودخواه و حسودِ ناگهانی شده ام
احساس مرا فقط خدایم فهمید
این گونه که دانم و ندانی شده ام!
#زهرا_موسی_پور

قول دادم...

پدرم گفت نگو شعر سیاسی هرگز
قول دادم که ببندم در این دکّان را
گرچه حرف و عملش گاه تناقض دارد
نا خدایی که نچرخاند به چپ سکّان را
#زهرا_موسی_پور

https://telegram.me/zahramoosapoor

29/2/95

دانلود ترانه "دروغ"




نام آهنگ / دروغه
با صدای / پویا جهانگیری & وحید مرادزاده
ترانه / زهرا موسی پور
آهنگ و تنظیم / وحید ادیب
میکس و مسترینگ / وحید ادیب
ویولن / سعید
کاور / مهدی ولایی
مدیر پخش / پویا پارسایی(مدید سایت بست صدا)

چندتا لینک مستقیم دانلود هم براتون گذاشتم

لینک صفحه بست صدا(سایت پویا پارسایی)

و تعدادی لینک مستقیم


بست صدا 128 :


نکسوان  128 :


گنجا  128 :


بست صدا  320 :

موسیقی ما  320 :


نکسوان  320 :


گنجا  320 :


بیر موزیک  320 :


رادیو موزیک  320 :

برای دخترم...

ریحانه ی من که طبع شعری داری
مادر_ شده در خون رگانت جاری
این باغ فقط به عشق تو سر سبز ست
با هر غزلی که در دلش می کاری

#زهرا_موسی_پور

ترانه ی "دروغه"


ترانه ی "دروغه"

با صدای: پویا جهانگیری و وحید مراد زاده
ترانه سُرا: زهرا موسی پور

تنظیم: وحید ادیب


هدیه به تمام دوستان


برای دانلود اینجا کلیک کنید.

نزدم!

من با همه ی شکنجه و آزارت
با روح پریشان و دل بیمارت
حتّی پس از این که ساده ترکم کردی
سنگی نزدم که بشکند دیوارت!

#زهرا_موسی_پور

روزِ نیامده!

دلت می خواهد بمیری
اما نبینی که
عشقت تو را می شکند
و می سپاردت دست خدا
تا مبادا از تو بهترینش
براند او را از دامانش!
باید سکوت کرد گاهی
و با تمام وجود
قانع بود به آهی نیمه جان...
شاید او که همه ات را می بیند و
هیچ نمی گوید،
شرمنده شود و راهی
نشانت دهد!
دلت می خواهد تا ابد
از آسمان ابر ببارد،
تا هرگز معشوقت زیر
آفتاب عشقش را 
نبوسد!
دردت را در خودت بریز و حتّی
به خدا هم نگو...
او خودش سوگند ها را
در روزِ نیامده،
شهادت می دهد!

#زهرا_موسی_پور

https://telegram.me/zahramoosapoor

ترانه ی درخواستی "تولّد"

روزی که دنیا اومدی روی لبامون خنده بود
با تو تموم خوبیا هم خونَمون شد خیلی زود
غرق انرژی می شدیم وقتی به حرف می اومدی
یک ذرّه غصّه هم نداشت تو زندگیامون وجود

دستای کوچولوتو که میزاشتی توی دستامون
یکریز و آروم می گرفت نبضای ما اون لحظه جون
بازی که می کردیم باهات شادی می بارید از هوا
دنیا به ما خوشبختیو می داد با عشقت نشون

لوپاتو باید بوسه داد هر صبح تا شب یکسره
هر چی بخندی بوسه ها از سهم دیروز بیشتره
دووسِت داریم خیلی زیاد، قدّ تموم دریاها
چشمات به رومون باز کرد با عشق صدها پنجره

خوشحال باشی تا ابد، دور از بلا باشه تنت
ما سیر نمیشیم هیچ وقت ای مهربون از دیدنت
بالا بپر پایین بپر، شادی بکن تا شاد شیم
ما عاشق عطر توییم که می پیچه از پیرهنت

#زهرا_موسی_پور

www.zahramoosapoor.ir

اتفاق افتاده!

نمی گویم بمان
گفتنی ها را شنیده ای.
حنجره ام را در گوش ات
مدفون ساخته ام تا
هر روز به تکرار
جمله هایم را واگویه شوی.
نمی گویم نرو
خواستنت را در من
به وفور دیده ای.
از بَر شده اند چشم هایت
بی تابی نا تمام مرا.
خُوب حالا که می دانی
در تو خاک شدنم
اتفاق افتاده،
تجزیه ام نکن
بگذار نفس بکشم
از دهانت.
در حجم خود
نپوسانم!!!
تکرار کن جمله هایم را.

#زهرا_موسی_پور





گفته باشم...

سیب هایم را از اوّل
با تو قسمت کرده ام
آخرین سیب سبد هم،
گفته باشم نصف نصف!

#زهرا_موسی_پور

حرام...

سرمایه ی عمر را حرامش کردم
با آن دل سرکشی که رامش کردم
این چهره ی معقول و مُوجّه را هم
رسوای وجود بی مرامش کردم
#زهرا_موسی_پور

تو فقط... (ترانه)

تا که پیدات کردم دلمو دزدیدی
وقتی بار اول گونه مو بوسیدی
بین آدم هایی که کنارم بودن
تو فقط خیلی خوب حرفامو فهمیدی

راه و چاه عشقُ تو نشونم دادی
منو بردی با شعر تا خود آزادی
آسمون قلبم با تو آبی میشه
من سکوتم اما تو خود فریادی

حال من قبل از این خسته و داغون بود
دلم از تنهایی خیلی وقتا خون بود
تو نزاشتی حسّم بد تر از این ها شه
وقتی چشمام خیس بارشِ بارون بود 

یک حقیقت اینجا کاملا مشهوده
این که شونَت تنها تکیه گاهم بوده
همه می دونن من، تا چه حَد وابستم
به تو... و بی عشقت زندگیم نابوده

# ای کاش تا همیشه تو قلب من بمونی
تنهام نزاری هرگز، حتّی شده زبونی
من از خدا می خوام که مال خودِ خودم شی
هر روز یک ترانه ، واسه دلم بخونی #

#زهرا_موسی_پور

نگفتی و نگفت!

خبر از دلم نداری و
خدا هم از تو بد تر
که نگفتی و نگفته
سر من چه آمد از عشق و
چرا در این جوانی
شده ام غریبه با خود
وَ تمامِ حسّ و حالی
که نشانه های من بود.
به توهّمی دچارم،
به خیال باطل... این که
شده حتّی نوک سوزن،
تو و آن خدای قلبت
نظری به حال این زن
که شکسته زود، دارید!
وَ حقیقتاً چنین نیست...
تو و او کجا و من با
دل ساده ام کجایم؟!

#زهرا_موسی_پور

خلاصه...

به شعر های سپیدم زدید رنگِ سیاه
ولی زمینه ی این طیف واژگان سبز ست
اگر چه دوخته ام لب ولی خلاصه هنوز
رمق به جان تپش های سرخ این نبض ست

#زهرا_موسی_پور

بود...

هر "شعر" نماد زنده ای از زن بود
تصویر نیاز های نا هَمگن بود
آن حنجره ای که در قفس زندانی ست
یک روز خودش صدای نسل من بود!

#زهرا_موسی_پور

https://telegram.me/zahramoosapoor

گُل کده...

من زاده ی شعرم و غریقِ احساس
اشباعم از این گُل کده ی نرگس و یاس
حالا که دل تو را به دست آوردم 
منعم نکن  از  عشق "حسین و عبّاس"

#زهرا_موسی_پور

آه (مَهدی جان!)

صد سال اگر هم که نیایی از راه
من منتظرم تمام طول هر ماه
با آن که خدا گوش خودش را بسته
شاید برسد به عرش، روزی این آه

#زهرا_موسی_پور

ساده بگو...

آتش عشق سرانجام
به خاکستر سرد
می گَراید بی شک!
آن چه سیّال در اندیشه ی
این حوصله جریان دارد،
دوستت دارمِ من
دوستت دارمِ توست.
پس بیا ساده بگو از
همه ی احساست.
خوب می فهمی که
خوب می فهمم که!

#زهرا_موسی_پور

https://telegram.me/zahramoosapoor

یک تنه...

خوشبخت ترین زنِ
جهان، من هستم
تا یک تنه دل به
ناز چشمت بستم
آرامش مادری،
گلم "ریحانه"
از دیدن زیبایی تو
سر مستم

#زهرا_موسی_پور_فومن

کاش...

تا شنیدی که دوستت دارم
دست های مرا رها کردی
کاش می شد خدا خودش می دید
با دل ساده ام چِه ها کردی!

#زهرا_موسی_پور_فومن

https://telegram.me/zahramoosapoor

فَرا تر...

«من یکی را از خودم دیوانه تر می خواستم»
یک سر و گردن فراتر از بشر می خواستم

تا که از دار و ندارش بی تعارف بگذرد
مرد مردستان که حتّی شیر نر می خواستم

در میان پیچ و خم های مسیر زندگی
یک رفیق بی کلک را همسفر می خواستم

آن چنان عاشق که هر شب از غم هجران من
چشم هایش را به سیل اشک ، تَر می خواستم

جان فدا می کرد در راهی که عشقش گفته بود
از خدا هم می گذشت آسان، اگر می خواستم!

#زهرا_موسی_پور(بداهه)

برنامه ی بداهه  سُرایی در گروه "پرسه در خیال"   تلگرام با تضمین مصرع اول غزلی از آقای 
محمد سلمانی.

@zahramoosapoor

این نقطه!

در دور ترین شهر خدا تبعیدم
از عشق برای بار ها ترسیدم
این نقطه برای جنسِ "زن" امن نبود 
با آن همه نامرد که دُورم دیدم!

#زهرا_موسی_پور

تلفته (تالشی)

هنی ام گا ایله لیشه دِه زنده
چَمَه  دَلوْی شتی پا سر نژنده
اشتن جفتی تلفته چکه نسبْر
کلاچ اومه چه خومه دیله منده!


#زهرا_موسی_پور_فومن

ترجمه دوبیتی تالشی:

دوبار این گاو، گوساله ای به دنیا آورد.
و ظرف شیر ما را لگد نزد.
نسبر (پرنده ای شمالی) جفت خودش را پیدا کرد.
کلاغ آمد و در آشیانه اش ساکن شد.

https://telegram.me/zahramoosapoor

میل خودم...

در چشم تو عشق واقعی را دیدم
با میل خودم لب تو را بوسیدم
تا یاد نگاه روزگار افتادم
از تندیِ چشم شور او ترسیدم

#زهرا_موسی_پور_فومن


گریه_خنده(سپید)

گریه ام می گیرد
هم زمان با
شکستن بغض ابرهای
گیلان.
آه چرا؟
چرا هرگز گرمای نفس های
جنوب را
نخندیده ام!
کاش بودی
و پُل می زدی
از شمال من
تا جنوب تو...
و گریه_خنده هایم را
در کوله ات می ریختی و
مرا دست در دست...
سوار قطار.
تا تجربه کنم
آن چه هایی که هرگز
نداده ای مرا.

#زهرا_موسی_پور

https://telegram.me/zahramoosapoor

می مانم...

★برای روشن فکری که مرا به جُرم مهدوی بودنم آزرد!


با نیش و کنایه در دلم می تازی

بر روشنیِ فکر خودت می نازی

من دلخوش انتظارِ او می مانم

تو قافیه را به غفلتت می بازی!


#زهرا_موسی_پور

تی کوچی نام

چومان آرسو فوکونن دانه دانه
می دیلم تی کوچی نامه دوخانه
هَقد کم دشکنیشه اونه باله
نانم باز اَن چره گیره تی بانه

#زهرا_موسی_پور


★ترجمه ی دوبیتی گیلکی:


چشم ها اشک می ریزند.
و قلبم اسم کوچکت را صدا می زند.
با آنکه بال و پرش را کم نشکسته ای،
نمی دانم چرا باز هم تو را بهانه می گیرد!!

بی رَگی

تنهاییِ من همیشگی بوده و هست
این عمرِ جهنّمی، سگی بوده و هست
هر کس که به خلوتِ دلم وارد شد
در او رگ تندِ بی رگی بوده و هست!

#زهرا_موسی_پور

حتّی

با بوسه بیا که غرقِ باران بشوم
سبزینه ی جاریِ بهاران بشوم
من از لب تو نمی کَنم دل هرگز
حتّی اگر از گناه کاران بشوم
#الف_سحری

هر ماهِ من...

بر آیه ی قرآن که قسم یاد کنی
تا روح مرا اسیر و آزاد کنی،
آن قدر تو را بهانه می گیرم که
هر ماهِ مرا شبیه خرداد کنی!
#زهرا_موسی_پور

شاید

باران که می بارد منم اینجا
از چشم شب تنها ترین قطره
این پیک ها را می زنم شاید
مستم کند آن آخرین قطره!

زهرا موسی پور (بداهه)

دو حال

شعر من از قفس بیا بیرون
گر چه آزادی تو مشروط ست
فرصت واژه ها برای تازیدن
قبل اخطارِ آخرین سوت ست

دست و پایی شکسته و اَلکن
قسمت فعلیِ زبانت شد
عمرِ یک دسته موش بی دُم هم
صرف آزردن روانت شد

شعر من خسته ای؟ تحمّل کن!
این صدا از دو حال خارج نیست
می رسانی اَش به نقطه ای در اوج
یا به عمق گلوت زندانی ست

راه حلّی که می شود با آن
وضع امروز را تحمّل کرد
صبر و آرامش ست در بطنِ
سرزمینی به نام واژه ی "درد"

#زهرا_موسی_پور

تردید

ای کاش که ذرّه ای مرا می فهمید

آن خالقِ مفقود شده در تردید

انداخت مرا میانِ این زندان با

یک جلد کتاب و آیه آیه تهدید


#زهرا_موسی_پور