ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من عاشق و دیوانه اش بودم
او عاجز از ادراک این معنا
عشق از همان اوّل به یغما رفت
روزی که شد رنگِ هوس پیدا
من از وجوه عاطفی لبریز
او غرق خواهش های نفسانی
دنیای یک زن را نمی فهمید
_این جنس پر احساس انسانی_
از دوستت دارم که می گفتم
او جمله ام را بووووق می دانست
سنگینی این حسّ برتر را
بر گُرده هایش یوغ می دانست
هرگز ندیدم یا که نشنیدم
میلی برای ما شدن دارد
یا این که در پایانِ یک شب هم
انگیزه ی فردا شدن دارد
سرمای بی حدّش سرایت کرد
در عمق جانم عاقبت آرام
غرق هوس بود و شبی در او
حتّی نشد این اسبِ سرکش رام
زهرا موسی پور