رفتی و در خیال تو غرقم
در درون هم صدا شدم با غم
دوستت دارم از تهِ قلبم
رفتنت نیست ذرّه ای حقّم
گفته بودم که بی تو می میرم
با عجل هفته هاست درگیرم
بر تو هرگز گلایه وارد نیست
تُف به اجبار شومِ تقدیرم
گفته بودی که سخت مجبوری
تن دهی بر روند این دوری
بر خلاف تمایلِ قلبی
بروی از کنار من، زوری
گریه ام زیر خنده پنهان شد
خانه ام هم شبیه زندان شد
شکوه ام از خدا که شاهد بود
در غیابت به نُوبه عنوان شد...
#زهرا_موسی_پور