ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ابراهیم ابراهیم
گلوله می شوم
و بر شقیقه ی تمام پرسش های
بی جواب خواهم نشست...
گورستانی می سازم از
نعش همه ی شک هایی
که از آنان رد شدند
به سادگی
و او ماند تا نمانَد
و می مانم که نمانند!
خون دماغ می شوم
به تکرار بعد از
هر خودکشی
که دیگر چیزی نمانده
از آن همه بی آرامی.
بحرانی که زاده می شد
صبحگاهان
و شب هنگام
می غُنود در من.
حالا دیگر به "پاسخ"
رسیده ام
ابراهیم ابراهیم...
زهرا موسی پور