ما شاعر آرمان گرا هستیم و
از جامعه انتظار بالا داریم
آن جا که "عموم" غرقِ خوابی نازند
در تیرگی مدامِ شب بیداریم
با این همه رنجی که به آن تن دادند
از شدّت غصّه سال ها بیماریم
آن جا که نمی کند اثر نجوامان
در خلوتِ خود خزر خزر می باریم
یا منزوی و فراری از جمعیّت
یا این که مُرید حلقه ی سیگاریم
یا با سر سبز و پرچمِ سرخ زبان
یک عمر اسیرِ میله و دیواریم
ما شاعر آرمان گرا هستیم و
از جامعه یِ فَرا فکن بیزاریم...
زهرا موسی پور