ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هر شب بساط وسوسه را جور می کند
خاکی که می کَنَد ، همه بر گور می کند
انگار سال هاست که با من یکی شده
با این نگاه گرم که از دور می کند
من خنده را به روی لبانم خفانده ام
نا کس مرا به قَهقَهه مجبور می کند
آن قدر دست پختِ دلش شور می شود
تا اشتهای طبع مرا کور می کند
باور نمی کند که ندارم به سینه دل
دیوانه با قضا و قَدَر زور می کند
باید به زخم نیش و کنایه دَکَش کنم
کاری که مار و عقرب و زنبور می کند
زهرا موسی پور