ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هرگز نشد همان که، دلم خواست از خدا
شاید به گوش او نرسید آن همه دعا
هر کس که وارد حَرَمم شد برای طَوف
هرگز نبود مثل خودم خاص و بی ریا
مجبور می شدم که تحمّل کنم، همین
شاید شوم از این همه تنهایی اَم جدا
از عشق حرف ها زده شد روز و در عمل
نفرت به قلب من، شبِ آن می گذاشت پا
انگار سر نوشت من این بود از ازل
باشم دچار درد و نیابم کمی دوا
از جبر و اختیار، فقط بوده است جبر
سهمم از این جهان و طبیعت در ابتدا
میلاد من به دستِ خدا بوده مطلقاً
مرگم ولی به پای خودم هست از قضا
زهرا موسی پور