ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گاهی دلم بدون سبب شور می زند
نبضم ضعیف تر شده، ناجور می زند
یک نقطه در فضا که شبیه ستاره است
نزدیک می شود به من و نور می زند
روحم برای آن که شود از تنم جدا
یکریز با تمام قوا، زور می زند
انگار آن فرشته ی معروف، بی هوا
در گوشِ این فلکزده شیپور می زند
دستی که نیست قابل دیدن برای من
سیلی به روی گونه اَم از دور می زند
با خود دلم در آن تبِ جانانه، حرف از
نوشیدنِ عصاره ی انگور می زند
شاید اگر شوم نَمه ای مَست، ابر من
پاکیزه تر به پنجره هاشور می زند
زهرا موسی پور فومنی