ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عشق را می شود نمایش داد
توی یک شعر، مثل نقّاشی
یا که آن را به ابتذال... کشید
با قلمموی آدمی ناشی
می شود عقل را محاصره کرد
با گروهانی از مظاهرِ عشق
نرم کردش درون هاونِ وَهم
با بیانِ صریحِ ساحرِ عشق
خواب را می توان به دست گرفت
جا به جا کرد صحنه هایش را
یا از اوّل به صورتِ دلخواه
ساخت هر جزءِ ماجرایش را
می توان تا همیشه، مرگ نداشت
نام نیکو به یادگار گذاشت
توی دلها، اجاق روشن کرد
رویشان، آشِ شووور٭ بار گذاشت
بر اساس یقین و تجربه اَند
ایده هایی که کرده ام مطرح
باید این چارپاره را نوشید
یک نفس مثل تشنهها، تا تَه
زهرا موسی پور فومنی