ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نباید از غمِ تنهاییاَم گلایه کنم
برای آن که خودم خواستم چنین باشد.
نشد که دل بدهم توی زندگی، به کسی
اگر چه خواست برایم کمالِ دین٭ باشد!
خلاصم از همه ی شهوتِ زنانگی ام
فرشتهای هستم در رکاب حضرتِ #جبر
خودم شدم متعجّب از این که در من هست
به طور دِهشتناکی، توانِ کردنِ صبر!
به شهر بیخبریها مسافرت کردم
که بعد از این نخورَد سنگ دیگری به سرم
غرور را نوشیدم بدون مزّه که زود
از ارتفاعِ بلندِ کنایه ها بپرم
عواطفم را در زیر خاک پوساندم
بدون این که بریزم برایشان، اشکی
به پای هیچ احدی نیست علّت سفرم
ندارد آشِ پسِ پای خالهاَم کشکی
به شاعری گِرَویدم که مٶمنم بکند.
سلوک کردم در راه عشقِ لَم یَزَلی
اگر به غیر، بپردازم از هوا و هوس
رسیدنم به نهایت، نمی شود عملی
فروغ، پروین، سیمین وَ...نجمه را دیدم
بر اوج ابر رهایی، در آسمان ادب
تلاش میکنم از این چهار الههی شعر
در امتدادِ تبِ شاعری، نمانم عقب
#زهرا_موسی_پور_فومنی